وضغیت وبلاگ ما؟

آمار مطالب

کل مطالب : 548
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 515
باردید دیروز : 179
بازدید هفته : 694
بازدید ماه : 1413
بازدید سال : 210367
بازدید کلی : 553271

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مثل باران باشیم و آدرس mobinir.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نویسنده : BARANE313
تاریخ : سه شنبه 13 خرداد 1393
نظرات

 

دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،یعنی اهل خیلی کارها هم بود،

و یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….

 

از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)

هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،
  

 

آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن 

من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن

امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن

 

درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:  

 

"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…

تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!

 

خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،

 

وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،

 

تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم

  محکم واستادم،از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره  

 میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن  

 

  که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن  

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، 

اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم 

بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن”"حمید..حمید…حاج آقا باشماست”"  

گاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر  

 

آهسته در گوشم گفتن:


یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی  


ترک هرگناه = نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام
ترک هرگناه = برداشتن یک قدم در مسیر ظهور

 http://montazeranezohour313.loxblog.com/



تعداد بازدید از این مطلب: 1947
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید پیدا کرد زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود